افزایش تعداد قضات دادگاه عالی؟
سؤالی که بایدن پاسخ نمیدهد
بایدن نه به شیوه سیاستمداران؛ با طفره و پاسخ مبهم، بلکه به صراحت میگوید نمیخواهد پاسخ دهد.
درگذشت روث بیدر گینزبرگ، قاضی دادگاه عالی ایالات متحده آمریکا، زلزلهای سیاسی در آمریکا کلید زد که تبعات آن تا سالها گریبانگیر صحنه سیاسی آمریکا خواهد بود. جمهوریخواهان، برخلاف سوابق پیشین و در تناقض آشکار با ادعاهای ۴ سال پیش خود، علیرغم نزدیکی انتخابات ریاستجمهوری به دنبال پرکردن جای این قاضی بزرگ لیبرال با یک گزینه محافظهکار و تغییر جدی در ترکیب دادگاه عالی هستند.
این تغییر ضربهای جدی به مواضع لیبرالها و دمکراتها و پیشرفتهایی که آنها در سالهای اخیر داشتهاند خواهد زد. پیش از این نیز با توجه به پرشدن دو کرسی در دوران ترامپ و چالشهای متعددی که پیش روی این دادگاه رفته بود، برخی فعالان تندروتر در میان دمکراتها ایدهای درباره این دادگاه مطرح شده بود: پیروزی در انتخابات ریاستجمهوری و سنا و پس از آن با استفاده از قدرت تازه، تصویب افزایش تعداد کرسیهای این دادگاه و پرکردن این کرسیها به نحوی که تعادل دادگاه به سمت لیبرالها برگردد.
این ایده البته در نتیجه رویکردهای افراطی جمهوریخواهان در استفاده از قدرت مطرح شده بود، اما پس از اقدام جمهوریخواهان درباره کرسی گینزبرگ، ناگهان به موضع بخش زیادی از میان دمکراتها تبدیل شد و حتی سناتورهایی این مسئله را مطرح کردند. ایده این بود: حالا که جمهوریخواهان نشان داده اند خط قرمزی ندارند و از تمام قدرتشان برای پیشبرد حداکثری اهدافشان استفاده میکنند، ما هم باید در همان زمین بازی کنیم و وقتی قدرت را به دست آوردیم، همین کار را بکنیم.
این ایده البته چالشهای خودش را ایجاد خواهد کرد، از جمله این پیامد احتمالا بدیهی که در مرتبه بعدی که جمهوریخواهان قدرت را به دست آوردند، همین کار را تکرار کنند و دادگاه عالی وارد یک چرخه فیبوناچیمانند از افزایش تعداد اعضا شود و عملا این نهاد آسیب ببیند.
بایدن نمیخواهد بحث عوض شود
اما به طور بدیهی، بعد از مطرحشدن این ایده، سؤال در این زمینه به فهرست سؤالات رسانهها از کاندیدای حزب دمکرات در انتخابات ریاستجمهوری و عملا رهبر این حزب شروع شد. بایدن اما پاسخی به این سؤال نمیدهد. آن هم نه به شکل معمول سیاستمداران، با طفره و عوضکردن بحث و پاسخ مبهم. این کاری است که تا حدودی کامالا هریس، نفر دوم برگه رأی بایدن انجام میدهد اما بایدن به صراحت میگوید به این سؤال نمیخواهد پاسخ دهد.
دلیلی که بایدن برای این مسئله مطرح میکند این است: مسئله الان این کرسی، تصمیمات جمهوریخواهان درباره آن و انتخابات ریاستجمهوری است. هر پاسخی که من بدهم، موضوع را از این مسئله پیش روی کشور به پاسخ من تغییر خواهد داد و من ترجیح میدهد تصمیمگیری را به مردم و انتخابات بسپارم.
این خودداری، البته لزوما سیاستمدارانهترین پاسخ نیست. بایدن به راحتی میتواند بگوید فعلا منتظر عملکرد جمهوریخواهان است و اگر آنها این اقدام «افراطی و بیسابقه و چه و چه» را انجام دهند، دمکراتها مجبور به بررسی گزینههایشان خواهند شد. این البته موضعی است که توجیه نسبی هم دارد.
بایدن اما به دو دلیل چنین موضعی را هم نمیگیرد و رسما میگوید که نمیخواهد وارد این بحث شود و نیز به سه دلیل میتواند چنین کاری کند. دلیل اول در واقع همان چیزی است که او برخلاف معمول نه در اتاقهای تصمیم که در مقابل مردم میگوید. او نمیخواهد بحث را عوض کند و به مخالفانش فرصت بدهد جریان رسانهای را بر مبنای این مسئله تغییر دهند.
ائتلاف گسترده حامیان بایدن مواضع مختلفی دارند
دلیل دوم این پاسخ اما این است که سبد رأی بالقوه ترامپ بین کسانی که موافق جدی، مخالف جدی و جایی بین این دو موضع درباره این ایده هستند، گسترده است. او با اتخاذ یا اشاره به هر موضعی با این ریسک مواجه میشود که یکی از این دو دسته از را دور خود دور کند. اگر او به سیاقی که در رویکرد میانهروی او و دوریاش از رویکردهای «رادیکال» انتظار میرود بگوید که حاضر نیست از بههمریختن ترکیب دادگاه به دلایل سیاسی حمایت کند، لیبرالترها و چپها را دلسردتر خواهد کرد و اگر از این ایده حمایت کند، محافظهکارانی که از بغض ترامپ به دامن او پناه آورده اند را خواهد رنجاند. این البته فقط درباره این موضوع نخواهد بود. هر کدام از این گروهها بابت نزدیکی بایدن به گروه دیگر درباره او تردیدهایی دارند و چنین موضعی ممکن است مشت نمونه خرواری شود از این بایدن واقعا «با آنها» است و نه با «ما». در عین حال، هیچ کدام از این دو موضع هم توانایی چندانی در بالابردن اقبال به بایدن نخواهند داشت. ریسک بالا با فایده اندک.
چرا میشود جواب نداد؟
اما چرا بایدن میتواند به این راحتی بگوید نمیخواهد پاسخ دهد؟ دلیل اول تصویر پیشینی رأیدهندگان از بایدن است. اگر کاندیدای رادیکالی مثل برنی سندرز الان به جای بایدن بود، تصور اولیه این میبود که او با این اقدام موافق است. اگر از دمکراتهای نزدیک به جناح راست حزب، مانند سناتور جو منشن یا سناتور داگ جونز به جای او بودند، احتمالا بنا بر این گذاشته میشد که او حامی چنین اقدامی نخواهد بود. اما از بایدن انتظار بدیهی در این زمینه وجود ندارد. او همواره میانهرو بوده اما با نبض حزب حرکت کرده است. در نتیجه هم ممکن است بر موضع اعتدالمانند عدم ورود به این مسئله باشد و هم ممکن است به همراه جریان قوی در حزب، حامی این ایده شود.
گزینهها برای فردای بیترامپ باز میمانند
از طرف دیگر، زمانی که بایدن وارد کاخ سفید شود اگر دمکراتها ضمن حفظ مجلس نمایندگان، سنا را هم برده باشند، باید با آنها کشور را اداره کند و تصمیمات و مواضع آنها در این زمینه دخیل خواهد بود. ضمن این که صحنه سیاسی هم تا آن زمان معلوم نیست دستخوش چه تغییراتی شود. در نتیجه به نفع اوست که دست خود را باز بگذارد تا اگر آن زمان به تصمیمی قانع یا مجبور شد، به خلف وعده متهم نشود یا اگر نظر بدنه رأیدهنده به دلیل به سمتی مایل شد که دست دمکراتها را بست، او مجبور نباشد به جناح دیگر حامیانش پاسخ دهد.
بایدن نیازی به ریسک ندارد
دلیل نهایی اما وضعیت رقابت است. بایدن در نظرسنجیها با اختلاف خوبی از ترامپ پیش است و اکثریت قریب به اتفاق گروههای رأیدهنده به او، حاضر به تحمل دوره دوم ترامپ نیستند. یا چپها و دمکراتهایی هستند که الان طبق آن چه از زبان برنی سندرز و پدیده جوانشان، الکساندرا اوکازیو کورتز گفته میشود، با بیرونکردن ترامپ به دنبال نجات حداقلهایشان از معرض خطرات ماهوی هستند یا محافظهکارانی از جنس جان کیسیک که عطای حزب را به لقای راحتشدن از شر ترامپ بخشیده اند. آنها بابت نگرفتن پاسخ قطعی از بایدن از او دور نخواهند شد و از این بابت فشاری به بایدن نمیآورند. پس چه لزومی دارد او تن به ریسک بدهد و وارد بحث شود، در حالی که به آن نیازی ندارد و حتی با ناراحتی بخشی از رأیدهندگانش هم پای صندوق اوضاع خوبی خواهد داشت.
بایدن درباره این سؤال موضع جدی ندارد، نیازی ندارد موضعی داشته باشد و بابت نداشتن آن هم هزینهای نمیدهد. برای همین است که میتواند وسط یک کارزار انتخاباتی و در مناظره ریاستجمهوری در چشم مردم نگاه کند و بگوید «جواب نمیدهم!»